گروه علمی فرهنگی هنری

گروه علمی فرهنگی هنری

سایه

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

سايت ها و وبلاگهاي مفيد:


امکانات


موسیقی هنری از ملکوت عشق...

موسیقی که هم روح را نوازش میدهد و هم عقل را،هم اهل دل را مجذوب خود میکند و هم اهل عقل و برهان را به گرد خود میکشاند.موسیقی زبانی از عمق وجود است و گاه که زبان سر از وصف چنین حالات قاصر و در وادی حیرت سیر میکند؛میتواند به نیکی نغمه های درونی را چنان به زبان روح بیان کند که هر انسان که نه هر موجودی را با تمام وجود سراپا مدهوش خود و دیوانه وار مجنون کند.از جماد و نبات گرفته تا انس و جن و در عالم ملکوت عرش و ملائکه را مست از سخنوری خود میکند چنان که یوسفی در مجلسی پای بنهد و همگان سرمست از وجودش دستان خویش نه بلکه سرخویش به راهش نهند.

موسیقی در عین عیان بودن اسباب و آلاتش ولی همچون روح انسان در عالم مادی نمیگنجد و پنهان از دیدگان است چشم دل میخواهد تا لمسش کنی و ببینی چه میکند با دل ها و از این جهت یکتاست در بین تمامی هنرها که بشر میتواند به عرصه وجود بنهد....

این نی چیست که فاش میگوید اسرار هویدای دل هر عاشق را و چیست این زخمه سه تار که باز میگوید وصف خلوت عاشق و معشوق را از عمق وجود و ناله های برآمده از کمان که نفیر میزند و شور و سرمستی را از کمانچه به عالم حضور می پراکند و دف که سرمست از سماع به دور خود میچرخد و میگردد و پله پله تا ملاقات خدا بالا و بالاتر میرود تا شهید راه شور و شعور و عشق گردد...

براستی موسیقی در حقیقت چیست؟هنر یا علم...مگر علم با هنر متفاوت بوده؟آیا میتوان هنر را با علم یک روح در دو بدن دانست؟آیا هنر و علم دو روی یک سکه واحد و آن هم سکه انسانیت هستند؟آیا علم با هنر در تضاد بسر میبرند؟آیا هنر فقط احساس و حس های درون است و از قواعد بیرون؟آیا علم(Knowledge)یا در لغت بهتر دانش خالی از احساسات و دل و قلب است و موجودی سرد و بیروح؟آیا علم که نه بهتر است بگویم فنون امروزی(science)که خود مصرف کننده دانشهای گذشته هستند و زندگی ماشینی را برای ما به ارمغان آوردند ما را از احساسات تهی و کاملا این بشر دوپا را از دل و  قلب و اشراق و نور و ملکوت خالی میکنند و عقلگرایی را معادل انسانیت میگذارند و او را تنها حیوانی میخوانند که از بدحادثه و جهش ژنتیکی و شانس، گنجی نصیبش شده که عقل مینامند؟و هزاران هزار آیایی که در ذهن هر انسان به وجود می آید...

علم ریاضی در نزد علمای فلسفه و حکما به چهار بخش اصلی تقسیم میشود که دو بخش آن متصل و دو بخش آن منفصل هستند.قسمت علم ریاضی متصل خود به دو بخش ساکن و متحرک تقسیم بندی میشود و قسمت منفصل علم ریاضی هم به مانند قسمت متصل به دو بخش تقسیم بندی میشود که یک قسم آن را نسبت تألیفیه و دیگری را عدم نسبت تألیفیه نام نهادند.

علم نجوم و ستاره شناسی که امروزه به اسم کیهان شناسی یا اختر فیزیک معنی میشود و در گذشته به اسم علم هیئت شهرت داشته است به قسمت علم ریاضی-متصل و متحرک تعلق دارد.و اما قسمت علم ریاضی متصل که ساکن است را مختص علم هندسه دانسته.

و در قسمت منفصل این علم در بخش نسبت تألیفیه برخوردار است را علم موسیقی نام گذاشتند و قسمت دیگر را علم جبر و حساب نام نهادند.

پس موسیقی که در اوج هنر و احساسات است خود در حقیقت علم ریاضی است و از قوانین و فرمول هایی پیروی میکند.اگر ما به حقیق نغمه و موسیقی راه پیدا کنیم خواهیم دید که در میان شعب مختلف ریاضی هیچ علمی شیرین تر و زیباتر از علم موسیقی نمیشود.منتهی چون تطوّر لفظ حاصل شده است(تفاوت در مصداق و فهم این علم)و لفظ موسیقی در زمان ما به بعضی از آوازهای کذایی(فاسد)اطلاق گشته باعث شد که موسیقی از جایگاه رفیعش سقوط کرده و این علم از موضع اصلی اش رخت بربندد.

حق آن است که بگوییم که علم موسیقی یکی ز شعب ریاضیات بوده امری است برهانی و هرچه برهانی است یقینی و یقین اسم شریف حق است و لذا باید این علم را در محدوده مباحث اسماءالله مورد بیان قرارداد.برخلاف آنچه در میان عموم مردم مطرح شده است.البته در اینکه کدامیک از نغمه های آن به غنا منجرب میشود که شرع انورمحمدی(ص)از آن منع نموده است را باید در محل خودش بحث شود.(1)

اما این هنر در دیدگاه معلم ثانی حکیم ابونصر فارابی جلوهای دیگر دارد او درباره این هنر میگوید:
موسیقی سه نوع است اول نشاطانگیز، دوم احساسانگیز، سوم خیالانگیز. موسیقی طبیعی میباید یکی از این سه تأثیر را ایجاد کند. چه برای تمام مردم و همیشه اوقات و چه برای اکثر مردم و اغلب اوقات.
موسیقی هایی که تأثیرشان بیشتر عمومیت داشته باشد طبیعیتر هستند و موسیقی کاملتر و برتر و سودمندتر آن است که دارای ویژگیهای اقسام سهگانه فوق باشد و موسیقی عالیتر آن است که با گفتار توأم باشد.
نهاد اجرای موسیقی نیز بر دو نوع است یکی نهاد اجرای آهنگهای کامل که با صدای انسان شنیده میشود و دیگری نهاد اجرای آهنگهایی که به وسیله آلات موسیقی نواخته میشود. برای مثال هنر نواختن عود و هنر نواختن اقسام تنبور و آلات موسیقی دیگر آهنگهایی که از آلات موسیقی شنیده میشود یا برای پاسخگویی به آواز ساخته میشوند که تا حد امکان از آن تقلید کنند و یا برای همراهی کردن و تقویت آن و یا به عنوان پیشدرآمد و قطعه هایی میان درآمد،برای استراحت آوازخوان و یا تکمیل آواز آنچه که از عهده خواننده خارج است.
موسیقیِ سازی که آواز همراه ندارد برخی از عوامل تکامل را ندارد و شنیدن آن انتظار شنونده را برآورده نمیکند. فارابی همچنین معتقد است که موسیقی هنری روحافزاست و در این باره میگوید:
موسیقی تحمل رنج را آسان میسازد تا آنجا که مفهوم گذشت زمان را از میان میبرد. انسانها برخی برای طلب احساسهای مطبوع، آرامش، فراموشی، خستگی و گذشت زمان آواز خواندهاند و برخی برای تقویت یا تضعیف یک حالت روحی یا یک میل و یا برای تغییر، تشدید فراموشی و تسکین آن و بعضی دیگر برای حالت دادن به حکایات منظوم خود و ایجاد و تحریک تصوّر و تخی‍ّل شنونده.
این آوازها کمکم از فردی به فرد دیگر و از زمانی به زمان دیگر و ازموسیقی قومی به قوم دیگر منتقل شده، پیشرفت کرده و رو به تکامل رفته است.

حکیم ابونصر فارابی درباره، موارد استفاده انواع توسط انسان معتقد است:
بشر هر یک از انواع موسیقی را در مورد خاصی از اوضاع زندگانی به کار میبرد. بعضی را در شادی و برخی را در غم و بعضی دیگر را در نماز و برخی دیگر را در گفتوگوی حکایات معمول! فارابی در ادامه گفتار خود دربارة همراهی موسیقی و کلام (آواز) و پیدایش و تکامل آلات موسیقی میگوید: وقتی موسیقیدانان مشاهده کردند همراهی سازی آن را باصداتر، غنیتر و مطبوعتر میکند و یادگیری آن را به سبب شعر و ریتم آسانتر میسازد بر آن شدند در اجسام مختلف نتهای شبیه نتهای آواز پدیدار سازند. بدین منظور جستوجو نمودند در چه نقطهای از آن اجسام هر یک از نتهای آهنگهای شناختهشده و حفظگشته پدیدار میشوند. همین که جای نتها تعیین شد آنها را پردهبندی کرده و با آنها آهنگ اجرا نمودند.
به این ترتیب هنرمندان پی در پی از بین اجسام طبیعی یا مصنوعی آنهایی را برای همراهی آواز به کار بردند که نتهای حاصل از آنها طبیعیتر و کاملتر بود. آنگاه آنها را به تدریج کامل نمودند و نواقص آنها را برطرف ساختند که به آلات موسیقی مانند عود و سایر سازها بدل شوند.
باید گفت: روح آدمی از عالم قدس سرچشمه گرفته است و توسط طلسمی که سرِّ آن فقط به حق تعالی مکشوف است با بدن خاکی پیوند یافته و از این پیوند حیات آدمی در این عالم زیرین تحقق پذیرفته است. بنابراین روح را همواره یادی از مأوای اصلی و دشمن اولین خود باقی است.
در عالم قدس، روح م‍ُستمع دائمی موسیقی جاویدان این عالم بوده و از هماهنگی و وزن آن بهره مییافت و در آن شرکت داشت. در این زندان تن، روح از طریق موسیقی، بار دیگر، یادآور سرزمین اصلی خود میشود و حتی آن طلسمی که روح را به تن پیوند میدهد از این راه شکسته میشود و برای لحظهای چند هم که شده روح اجازه مییابد تااز وجد و سروری که ذاتی این عالم است بهرهمند شود. بالهای خود را گسترده ساخته و در ساحت عالم معنا و فضای ملکوتی که مفرح روح آدمی است به پرواز درآید و
آنچه گفته شد گواه این مطلب است که آمیخته شدن روح الهی و کالبد خاکی و در واقع سرشته شدن انسان با نوعی موسیقی همراه بوده که روح به این موسیقی جاویدان گوش فرا میداده و از هماهنگی و وزن آن بهرهمند میگشته است که این خود یک موسیقی معنوی است.
موسیقی معنوی مانند موسیقی اصیل ایرانی یکی از راههای نیرومند بیداری انسان مستعد از خواب غفلت است و مرکبی است مطمئن که میتواند انسان را از حضیض جهان پ‍ُررنج و عالم مادی به اوج عالم پهناور معنی که در آن هر گونه درد و رنج به شادی و وجد مبدل شود برساند و شنوندهای که روحش مستعد صعود و معراج است به وصال میرسد و لحظهای انسان را از محدودیت خود و عالم مادی که او را احاطه کرده است میرهاند. در بین تمامی موسیقیهای معنوی دینی موسیقی اصیل ایرانی از جایگاه خاصی در بین موسیقیهای دیگر برخوردار است چرا که وجود ۷ دستگاه، ۵ آواز و چیزی حدود ۱۲۴ گوشة مختلف، وجود مقامهای گوناگون و متنوع، وجود ربع پردهها (س‍ُری و ک‍ُرن) که تأثیر بهسزایی در تولید احساس در شنونده دارد همگی مجموعهای را تحت عنوان موسیقی اصیل ایرانی به وجود آوردهاند که در واقع همان صوت جاویدان الهی است.
موسیقی اصیل ایرانی وسعت بسیار دارد. چنانچه در یک نگاه اجمالی به متن این موسیقی درمییابیم که این هنر در کشور ما خواستههای تمام سلایق و عقیدهها را برآورده ساخته و بازگوی نیازهای روحی و جسمی انسان در حالات مختلف است و میتوان گفت موسیقی اصیل ایرانی تنها موسیقیای است که در تمام حالات انسانی ازتاتاازموسیقی ایران میگنجد که این نشان از حزنانگیزترین بدانجاست که حتی مردان بزرگ خداوند نیز، در هنگام مناجات، مناجاتهاشان در یکی طرب انگیزترین این حالات در کنار اوست و او را در تسکین یا تسریع آن حالت خاص یاری میرساند. این گستردگی دستگاهها و گوشههای قدمت، حرمت، گستردگی و عظمت این هنر دارد.

تصویر عبدالباسط قاری معروف مصری در هنگام نواختن ساز عود


مرحوم سید خلیل عالی نژاد در این باره در کتاب «تنبور از دیرباز تاکنون» این چنین آورده است:
«نبض آدم(ع) و صوت خود لازم او بود و چون از آنکه در مابین حرکات نبض است متساوی بود لاجرم صوت و اصول ایقاعی در وجود مبارک آدم(ع) موجود شد.
پس فرمان الهی شرف نفاز یافت که روح به جسد ابوالبشر آدم، صفی(ع)، نقل کرده متمکن شود چون رحمت پروردگار دربارة ابوالبشر نامتناهی بود ندای عزّت به جبرئیل(ع) رسید که به لطایف الحیل روح را به مسکن ابدی او راه نماید. روحالامین به فرمان ربالعالمین به درون پیکر مطهر ابوالبشر درآمده به آواز حزین و به مقام راست کلمهای را اِدا نمود.
مقارن این حال روح به درون حضرت خیرالخلایق آدم(ع) درآمد و لهذا (ندای جبرئیل) موجب غذای روح گشته که سرمایه فرح و شادمانی انسان کامل است. پس از این است که هرگاه شخصی نغمهسرایی کند، خواه از آلات نغمات خواه دهنی، روح را حظ‍ّی وافر بخشد و چون این علم علم جبرئیل است که او را روحالامین گویند از این جهت حکما علم روحش گویند. پس احتمالاً فرا گرفتن این علم ذویالعقول را ذویالفهم را که از جمله غذای روحانی است و حکماء فلسفه صاحب این فن را عزیز و نیکو داشتند.
زیاد است از این دست: پس هر مقامی از پیغمبری(ص) پیدا شد به جهت عرض حاجات به درگاه قاضی الحاجات به آن پرده راه به درگاه الله میکرده اند.
حضرت موسی(ع) در وادی ایمن در مقام عشاق ناله و مناجات کردی و حضرت یوسف در قعر چاه به مقام عراق گریستی و حضرت داوود(ع) در سر قبر اوریا، برادرش، جهت طلب مغفرت و آمرزش در آهنگ حسینی ندبه و مناجات میکردی.
حضرت ابراهیم(ع) در آتش نمرود در مقام حسینی و نوروز عرب ناله کردی، حضرت اسماعیل(ع) در دعا در مقام رهاوی قرآن خواندی و در وقت ذبح در عشاق ناله کردی.»

تمام این مثالهایی که مرحوم سی‍ّد خلیل عالینژاد هم در کتاب خود آورده نشان از معنی و غنا و قدمت موسیقی ایرانی دارد و گواه بر این مدعاست که موسیقی ایران دارای هزاران سال قدمت تاریخی است.


پاورقی: 

1-رساله رابطه علم و دین-علامه حسن زاره آملی


نظرات شما عزیزان:

Behnam
ساعت10:55---14 تير 1391
منم دقیقا با 641 موافقم موسیقیه بی کلام میتونه بدون حرف تموم مفهوم و احساسات و هیجانه شور انگیز را به موسیقی بده...
البته باید توی نظر قبلی بگم که موسیقی سنتی یه سریشون که شاد میخونند قشنگه حوصله آدم سر نمیره آدم لذت میبره ولی آخرش بیشترشون خسته کنندند دیگه


Behnam
ساعت10:47---14 تير 1391
مقاله جالبی بود
موسیقی زیباست و کلا هنر زیباست....من که عاشق موسیقیم یعنی میشه گفت به طور متوسط هر وقت که فرصت داشته باشم آهنگ گوش میدم حتی در حین درس خوندن آهنگ گوش میدم..........
هر کسی یه سبکی دوس داره دیگه من که سنتی گوش نمیدم.....ولی دقیقا همون موسیقی هایی دوست دارم که هر 3فاکتوری که گفتی را توش داره.
چاوشی ، سعید مدرس ، یاس ، خارجی هم نمیگممممممممممم ......
سنتی چیه آخه ، با آهنگاشون حوصله آدم را سر میبرند ....شانس هم ندارم که تو خونه سنتی گوش میدند بیرون هم رفیقام(مخصوصا نویسنده این مقاله)
در کل موسیقی زیباست و قابل ستایش نوعش هم فرقی نداره.....(ولی این متالیکآ افتضاحهههههههه اعصاب خورد کنه
)یه کم دیگه حرف بزنم خودش یه مقاله میشه


641
ساعت18:45---13 تير 1391
مقاله جالبی بود

1 - با این قسمت از مقاله که می گفت کلام تکامل دهنده موسیقی است مخالفم

به نظرم موسیقی با کلام جزئی از موسیقی است که حرفش را مستقیم می زند و با عموم ارتباط بهتری برقرار می کند

ولی موسیقی بی کلام نیاز به تفکر بیشتری دارد

2- به نظرم در حق موسیقی اصیل ایرانی همواره جفا شده است که شاید دلیل اصلی اش تعصبات کورکورانه ای بوده است که در قالب دین بر موسیقی تحمیل شده است

3- چرا عکس ها خرابن ؟؟؟
پاسخ:سلام.1-این نظر فارابی بوده است و قابل بحث.(نظر بنده هم باشما همراستاست ولی یکسان نیست) 2-انشاءالله در مقاله ای دیگر دراین باره بیشتر بحث میشود ممنون...


احسان
ساعت17:54---13 تير 1391
ممنون.مفید بود.قطعه ادبی اولش هم قشنگ بود،به دل مینشست.راستی محمدرضا لطفی کی کنسرت داره مگه؟؟


پاسخ:سلام.کنسرت استاد 15 و 16 تیرماه سالن رودکی در خ ملکشهر شروع از ساعت20:30.


رها
ساعت15:15---13 تير 1391
برعکس من خیلی با موسیقی سنتی خوو میگیرم.موسیقی سنتی فهم و شعور خودش رو میخواد و به قول شما چشم دل میخواهد تا فهمیده بشه...

بدون چتر زیر باران...
ساعت15:11---13 تير 1391
وای من حالم از موسیقی سنتی بهم میخوره.چیه آدم یاد غم و غصه هاش میافته!!

!!!
ساعت14:31---13 تير 1391
خوب بود مخصوصا قسمت بخش های مختلف علم ریاضی.چند سال هست ریاضی میخونیم ولی نمیدونستیم که اصلا ریاضی چه بخش هایی هست؟!!

حسین.ش
ساعت14:26---13 تير 1391
جالب و آموزنده بود.خیلی عالی...

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: علی صدیقین تاريخ: سه شنبه 13 تير 1391برچسب:موسیقی,هنر,علم,ریاضی,متصل,انسانیت,عود,فارابی,اسلام,عرفان,فلسفه, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

سايه...

سایه هم هست و هم نیست...مجازیست در عین حقیقت...مجازی که خبر از حقایقی میدهد...و آن حقیقت...حقیقت انسانیت است...

نويسندگان


کاوش

Template By: LoxBlog.Com


© All Rights Reserved to saayeh.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com